مطلبی مفصل در باره (8نفرت انگیز)تارانتینو
تصویری آرمانگرایانه ازهنر متعالی
[ ]
مطلبی مفصل در باره (8نفرت انگیز)تارانتینو
نظرات

The Hateful Eight.jpg

مفصل....

در باره آخرین فیلم تارانتینو

             (8نفرت انگیز)

گرداوری و تدوین نوشتار :مهرداد میخبر

(منبع:ویکیپدیا.//filmamkon.ir/نقدفارسی.برترینها./khabar.parsijoo.ir/)

___________________________________________________

هشت نفرت‌انگیز ( The Hateful Eight) عنوان فیلم وسترن در سبک(کمدی سیاه )به نویسندگی و کارگردانی کوئنتین تارانتینو به مدت تقریبا طولانی 168 دقیقه است. در این فیلم انیو موریکونه، آهنگساز شهیر ایتالیایی، برای نخستین بار برای فیلمی از تارانتینو موزیک متن ساخته است.فیلمبرداری هشت نفرت‌انگیز از ۸ دسامبر ۲۰۱۴ در تلیوراید، کلرادو آغاز شد. این فیلم در ۲۴ دسامبر ۲۰۱۵ توسط رودشو به صورت فیلم ۷۰ میلی‌متری به نمایش درآمد و سپس توسط واینستین کمپانی در ۲۵ دسامبر ۲۰۱۵ در ایالات متحده اکران شد و نسبتا مورد اقبال منتقدان و مخاطبان قرار گرفت.هزینه فیلم 44 میلیون دلار و فروش آن 156 میلیون دلار بوده است.این فیلم در سه رشته نامزد دریافت جایزه اسکار شد:

بهترین بازیگر نقش اول زن

بهترین موسیقی متن

بهترین تصویربرداری

که از این میان انیو موریکونه توانست اسکار بهترین موسیقی متن را از آن خود کند.

 فهرست  بازیگران فیلم از این قرار است:

  • ساموئل ال. جکسون در نقش سرگرد مارکی وارن معروف به "جایزه بگیر"
  • کورت راسل در نقش جان روت معروف به "جلاد"
  • جنیفر جیسن لی در نقش دیزی دامرگو با نام مستعار "زندانی"
  • والتون گوگینس با نام کریس مانیکس در نقش "کلانتر"
  • دمیان بیچیر در نقش باب (مارکو مکزیکی) معروف به "مکزیکی"
  • تیم راث در نقش اسوالدو موبری (پیت هیکاکس انگلیسی) معروف به "مرد کوچک"
  • مایکل مدسن در نقش جو گیج (گراچ داگلاس) با نام "گاو چران"
  • بروس درن در نقش ژنرال سانفورد "سندی" اسمیترز معروف به "کنفدراسیون"
  • جیمز پارکس در نقش "اوبی جکسون"
  • زویی بل در نقش "جودی شش اسب "
  • چانینگ تاتوم در نقش "جودی دامرگو"
  • دانا گورییر در نقش "مینی مینک"
  • زویی بل در نقش "جوودی شش اسب"
  • لی هورسلی در نقش "اد"
  • جین جونز در نقش "سوییت دیو"
  • کوئنتین تارانتینو "راوی"
  • ماجرای فیلم هشت نفرت‌انگیز 

  • جان روث John Ruth یک جایزه‌بگیر است که یک زن تبهکار قاتل به نام دیزی دومرگ Daisy Domergue که برای زنده و مرده‌اش ده هزار دلار پاداش در نظر گرفته‌اند را با یک دلیجان به شهر صخره سرخ Red Rock در ایالت وایومینگ می‌برد تا آنجا وی را به دار بیاویزند. راه پوشیده از برف است، کولاک شدیدی نیز دارد از راه می‌رسد و کالسکه‌چی برای رسیدن به یک سرپناه بسیار عجله دارد اما مجبور می‌شود کالسکه را برای مرد سیاه‌پوستی به نام سرگرد مارکوس وارن Major Marquis Warren که جاده را بسته است نگاه دارد. او نیز یک جایزه‌بگیر معروف دیگر است که قصد داشته سه جنازه را به شهر صخره سرخ ببرد که اسبش به دلیل سن زیاد مرده و او در میانه راه مانده است. جان روث پس از سین جین وسواس گونه و شناختن سرگرد او را سوار کالسکه می‌کند. در ادامه راه آن‌ها مجبور می‌شوند که به دلیل درگیری میان دیزی -زن زندانی- و سرگرد که منجر به پرتاب شدن جان و زن زندانی به بیرون از کالسکه می‌شوند مجدداً توقف کنند. در این موقع کالسکه چی دوباره غریبه‌ای دیگر را در جاده می‌بیند. غریبه که خود را کریس مانیکس Chris Mannix معرفی می‌کند از آن‌ها درخواست دارد که او را به صخره سرخ ببرند. پرسش‌های جان روث دوباره شروع‌شده و غریبه اظهار می‌کند که برای تحویل گرفتن سمت کلانتری به شهر صخره سرخ می‌رفته که اسبش در میانه راه تلف شده است. جان روث ابتدا از بردن او خودداری می‌کند ولی بعداً با احتمال اینکه ممکن است راست گفته باشد و با او سروکار خواهد داشت او را سوار کالسکه می‌کند. در راه آن‌ها بیشتر باهم آشنا می‌شوند.

     

  • کولاک برف هر لحظه شدیدتر شده و دلیجان موفق می‌شود خود را به یک استراحتگاه بین‌راهی که توسط زن سیاه‌پوست میان‌سالی به نام مینی مینک Minnie Mink اداره می‌شود، برسانند. یک مرد مکزیکی به نام باب Bob که خود را در غیاب صاحب استراحتگاه مسئول آنجا معرفی می‌کند به کمک آن‌ها آمده و به همراهی سرگرد اسب‌ها را به اسطبل منتقل می‌کنند. در این حین سرگرد سوالاتی را از باب در خصوص رابطه‌اش با مینی می‌کند و سپس به دیگران در کلبه ملحق می‌شوند. جان روث که همواره از غافلگیر شدن توسط افراد گروه تبهکاران برای آزادی دیزی نگران است شروع به تفتیش و ضبط سلاح مسافران دلیجان قبلی که پیش از آن‌ها به استراحتگاه رسیده‌اند می‌کند. مسافران قبلی عبارت‌اند از 3 مرد: اسوالد موبریOswaldo Mobray مأمور اجرای اعدام، جو گیج Joe Gage که برای دیدن مادرش آمده است و مرد پیری به نام ژنرال سندی اسمیترز Sandy Smithers که برای زیارت قبر پسرش به صخره سرخ می‌رود. سرگرد که در دلیجان با جان روث پیمان همکاری بسته بود به او در خصوص خلع سلاح دیگران کمک می‌کند. فضای داخل کلبه به دلیل پوست سیاه سرگرد شدیداً علیه او هست و بسیاری از گفتگوها نیز در همین مورد رد و بدل می شود. مشخص می‌شود که ژنرال و سرگرد همدیگر را از زمان جنگ‌های داخلی امریکا می‌شناسند. سرگرد کم‌کم ماجرای کشته شدن حقارت آمیز پسر ژنرال را به دست خودش بیان کرده و پیرمرد را تحریک به درگیری می‌کند. پیرمرد که از ماجرای کشته شدن اینچنینی پسرش به شدت عصبانی شده است به روی سرگرد هفت‌تیر کشیده اما در این دوئل به دست او کشته شده و جنازه‌اش به بیرون برده می‌شود.

  • در میان مشاجره میان ژنرال و سرگرد شخصی که دوربین فقط دستش را نشان می دهد در قهوه جوش بالای بخاری سم مهلکی می‌ریزد. جان روث و کالسکه‌چی از آن خورده و به طرز دل‌خراشی می‌میرند. سرگرد با دیدن این صحنه سریعاً دست‌به‌کار شده و تمام مردان حاضر را جلوی دیوار به خط می‌کند. کریس یا همان کلانتر آینده شهر صخره سرخ را از بین مظنونین معاف می‌کند چراکه او کم نمانده بود که از همان قهوه مسموم بخورد. سرگرد به همراه کریس شروع به تحقیق برای مشخص کردن قاتل می‌نمایند. اینجاست که او حقایقی را در مورد آن مرد مرموز مکزیکی که خود را دوست مینی صاحب استراحتگاه معرفی کرده بازگو می‌کند و بعدازاینکه ثابت می‌کند او دروغ‌گویی بیش نبوده و به‌احتمال بسیار مینی و چند نفر دیگر را امروز صبح کشته است، او را با هدف دادن چند گلوله به قتل می‌رساند. سرگرد با علم به اینکه باب قهوه را مسموم نکرده چون در آن زمان مشغول کار دیگری بوده است، دو نفر مرد باقی‌مانده را تهدید می‌کند که اگر نگویند چه کسی مسبب مسموم کردن قهوه است همه آن را به خورد دیزی بدهد. در این هنگام جو گیج یکی از افراد تیم نجات دهنده ی دیزی لب به اعتراف گشوده و خود را مسئول مسموم کردن قهوه معرفی می کند. اسوالد که خودش را مأمور اجرای اعدام جا زده بود هفت‌تیر کوچکی را از زیر پالتوی خود بیرون کشیده و به پای کریس شلیک می‌کند و خود نیز در اثر شلیک کریس از پای درمی‌آید. مردی که تا کنون ناشناس مانده و در زیر کف کلبه پنهان شده است هم‌زمان به سرگرد شلیک کرده و او را به سختی مجروح می‌کند. اینجا فیلم به عقب برگشته و شرحی از آنچه امروز صبح در استراحتگاه گذشته است را نشان می‌دهد. برادر جوان دیزی به همراه سه آدمکش دیگر با یک دلیجان به استراحتگاه واردشده، مینی، دو کارگر او، یک مهمان مرد و دختر کالسکه‌چی را بی رحمانه کشته و منتظر ورود خواهر اسیرش و جان روث شکارچی می شوند. اما با اضافه شدن غیرمنتظره ی سرگردِ جایزه‌بگیر و کریسِ کلانتر، اوضاع آن‌گونه که می‌خواهند پیش نمی‌رود. فیلم مجددا به زمان حال برمی گردد و سرگرد زخمی برادر دیزی را تهدید به کشتن خواهرش کرده و از او می‌خواهد که از مخفی گاهش یعنی کف کلبه بیرون بیاید. او اجباراً بیرون آمده اما بلافاصله به دست سرگرد کشته می‌شود. آدمکش چهارم نیز در همین کشمکش کشته شده و کریس کلانتر دیزی را که سعی داشت با او وارد معامله شود را به دار می‌کشد. پس از کشته شدن تمام تبهکاران داخل کلبه، تنها بازماندگان این کشتار یعنی سرگرد سیاه‌پوست و کریس کلانتر زنده می‌مانند تا براثر جراحت و خونریزی که دارند کم‌کم جان دهند. 

  • نقد اثر
  • نقد این فیلم را اجبارا با یک جمله ی تکراری و شاید ملال آور شروع می کنم. ساخته‌های کارگردان این فیلم یعنی آقای کوئینتین تارانتینو  دارای چند مشخصه همیشگی هستند. دیالوگ‌های طولانی و کش‌دار بر سر موضوعات بسیار ساده و جزئی تا جایی که بیننده در آخر به التماس می‌افتد که خدا کند هرچه زودتر صحنه عوض شود (اصولاً او از چیزهای طولانی همانند نام و نام خانوادگی‌اش لذت می‌برد). خشونت کارتونی، به این معنی که شما از خشونتی که در فیلم می‌بینید نه می‌ترسید و نه منزجر می‌شوید چون شما احساس واقعی بودن از آن‌ها ندارید. اصرارش به انتقام‌گیری از سفیدپوستان به نمایندگی از سیاه‌ها با اینکه رنگ پوستش سیاه نیست. اغراق تعمدی و آشکار در تأثیر گلوله و دشنه بر سر و بدن آدم‌ها. اهمیت دادن وسواس گونه به عنصر موسیقی در طول فیلم و دست‌آخر ساموئل ال جکسن. فیلم آخر او هم، " هشت نفرت‌انگیز " تمام موارد اشاره شده در بالا را داراست. این فیلم در ژانر وسترن ساخته شده است ولی ظاهراً از این ژانر تنها دلیجان و کلبه‌ی چوبی‌اش هست که خیلی به چشم می‌آمد. من مؤلفه‌های معنوی و گرافیکی معمول وسترنی را ندیدم. اولاً که قهرمان فیلم به کلی سیاه‌پوست است، دوماً شخصیت‌های وسترن این‌قدر وراج نیستند، سوم اینکه در این ژانر فیلم‌نامه‌نویس‌ها موضوع را معمولاً معمایی نمی‌کنند و همچنین در

  • فیلم‌های وسترن تأکید بر استایل

  •  

  • تیراندازی و ماهیت رولور است نه محل برخورد گلوله و ترکیدن سر و فواره زدن خون. به‌طورکلی اما واضح از لوکیشن های دشت و صحرا، طرز ادای دیالوگ‌ها، تعقیب و گریزها، شخصیت زن لطیف کننده فیلم، نحوه تیراندازی و ششلول‌بندهایی با کمربندهای آویزان که از قواعد این ژانر هستند خبری نیست. نام‌گذاری فیلم هم کمی عجیب است. در فیلم، تقابلی میان آدم‌های خبیث و آدم خوب‌ها وجود ندارد و درنتیجه بیننده درک و لمس مشخصی از واژه نفرت نمی‌تواند پیدا کند. نبودن آدم خوب‌ها به‌خودی‌خود مشکلی برای فیلم ایجاد نمی‌کند ولی فقدان آن‌ها است که نام‌گذاری برمبنای "نفرت" را زیر سؤال می‌برد. همین‌طور اگر تارانتینو واژه "هشت" را به مناسبت هشتمین فیلمش انتخاب کرده باشد این گزینش کمی لوس و خودخواهانه تلقی خواهد شد. تقسیم‌بندی فیلم هم به شش فصل، زائد به نظر می‌رسید و بر اساس تغییر محتوا، زمان و یا مکان صورت نمی‌گیرد. فکر می‌کنم وقت آن رسیده که تارانتینو برای ممانعت از افول خود و آثارش به ایده و دست‌نوشته‌هایی غیر از خودش روی بیاورد. سبک مشخص او بیشتر بر جنبه ی دیداری اثر استوار می شود و بهره‌گیری از اندیشه و قلم دیگران بر طرز فیلم‌سازی و شهرتش اثر نامطلوب باقی نمی‌گذارد. بیشتر از آنکه او را نگران تغییر و یا اختلال در سبکش کند به وی در مقبولیت بیشتر میان هنرمندان و سینمادوستان عادی یاری می رساند.

  • تقدیر و تحسین‌ها از فیلم «هشت نفرت انگیز» با افتخار این فیلم را به عنوان «هشتمین فیلم» کوئنتین تارانتینوی نویسنده و کارگردان معرفی می‌کنند. از زمان غافلگیر کردن دنیا با نخستین فیلم قدرتمند خود، «سگ‌های انباری»(Reservoir Dogs) ، حدود ۲۳ سال قبل، تاکنون تارانتینو بر اساس برنامه ریزی‌ها خود فعالیت کرده است و هرگز سعی نکرده با تولید سریع فیلم‌های پشت سرهم نام خود را بر سر زبان‌ها بیندازد. در نتیجه تا به الآن یک فیلم الکی و بی مصرف نساخته است. حتی کم فروغ ترین کارهایش (مانند بیل را بکش ۱ و ۲) حداقل جالب بوده‌اند. از میان کارگردان‌هایی که امروز فعال هستند، شاید فقط اسکورسیزی و نولان را بتوان به ثبات رویه‌ی او دانست.

  • media/kunena/attachments/1598/TheHatefulEight3.jpg

  • البته، تارانتینو برای همه افراد جذاب نیست و وقتی که کارهایش را در نظر می‌گیریم، این امر به خوبی مشخص می‌شود. فیلم‌های تارانتینو دارای درجه hard-R هستند: و کلمات رکیک و خشونت گرافیکی در آن‌ها موج می‌زنند. افرادی که نمی‌توانند چنین چیزهایی را تحمل کنند قطعاً همچون هفت فیلم سینمایی قبلی او قادر به تماشای «هشت نفرت انگیز» نیز نخواهند بود. با این حال، برای هر فرد دیگری این یک فیلم هیجانی پر جنب و جوش، پر از پیچش‌های استادانه، دیالوگ‌های درگیر کننده و یک داستان به شدت سرگرم کننده هستند که باعث می‌شوند سه ساعت فیلم در لحظه ای برایشان به پایان برسد. بهترین فیلم سال؟ بله.

    media/kunena/attachments/1598/TheHatefulEight4.jpg

  • «هشت نفرت انگیز» ادای دینی است به وسترن‌های دهه ۱۹۶۰ میلادی. این فیلم که با دوربین ۷۰ میلی‌متری به‌همراه یک موسیقی ارکسترایی از انیو موریکونه، یک پیش درآمد کامل و یک تنفس ساخته شده است، ساختاری شبیه به برخی از بزرگ‌ترین فیلم‌های استودیویی اواسط قرن بیستم دارد. با این حال شباهت‌ها به همین جا ختم می‌شوند، چون محتوای «هشت نفرت انگیز» برای فیلم‌هایی که در طول این دوره ساخته شده‌اند بیش از حد سنگین است؛ حتی در مقایسه با زمانی که کدهای سانسوری[۱] در آن دوره کنار گذاشته شده بود. به رسم تارانتینو فیلم در خون، کثافت، خشونت و بی حرمتی غوطه ور است. این فیلم قشنگی نیست اما به طرز وحشتناکی سرگرم کننده است. شوخی‌های رکیک در فیلم الا ماشاالله زیاد است- به قدری زیاد که برخی منتقدان که در مراسم مختلف جایزه می‌دهند این را یک کمدی تصور می‌کنند. من نمی‌خواهم تا بدانجا پیش بروم اما در فیلم صحنه‌هایی وجود دارند که علیرغم جدی بودن تارانتینو دارد شوخی می‌کند.

    media/kunena/attachments/1598/TheHatefulEight5.jpg

  • «هشت نفرت انگیز» به شش فصل تقسیم می‌شود. فیلم با دیدار دو جایزه بگیر معروف اواخر قرن نوزدهم در جاده ای در ویومینگ شروع می‌شود. سرگرد مارکیز وارن (ساموئل ال جکسون)، که از میان دو گزینه «زنده یا مرده» اعلامیه ها گزینه دوم را ترجیح می‌دهد، به دنبال سرپناهی است تا از کولاکی که هر آن ممکن است رخ دهد فرار کند. او جلوی کالسکه ای که توسط جان هنگمن روث (کرت راسل) کرایه شده است را می‌گیرد و درباره اجازه عبور با او مذاکره می‌کند. روث تنها نیست. او با خود یک زندانی دارد: دیزی دامرگ (جنیفر جیسون لی) که برای سرش ۱۰ هزار دلار جایزه تعیین شده است. بر خلاف وارن، روث ترجیح می‌دهد که زندانی‌هایش را زنده تحویل دهد. دلیلش هم این است که می‌خواهد خودش آن‌ها را دار بزند. قبل از رسیدن به ایستگاه بعدی در مینی هابرداشری، چهارمین مسافر سوار کالسکه می‌شود: سرباز یاغی و نماینده جدید کلانتر کریس مانیکس (والتر گاگینز) که چندان تمایل چندانی به نشستن کنار یک سیاهپوست در کالسکه ندارد.

    media/kunena/attachments/1598/TheHatefulEight1.jpg

  • در مینی، تازه واردها با چهار عضو دیگر هشت نفرت انگیز: باب مکزیکی (دمین بیچیر)، که موقتاً آنجا را می گرداند؛ جلاد اسووالدو موبری (تیم راث)؛ جو گاج (مایکل مدسن)، مردی کم حرف؛ و قهرمان جنگ ائتلاف ژنرال سندی اسمیترز (بروس درن) آشنا می‌شوند. این‌ها که برای فرار از طبیعت خشمگین به این مکان بسته روی آورده‌اند هر آن ممکن است با هم درگیر شوند. بخش عمده ای از «هشت نفرت انگیز» به بیان داستان تعامل بین این هشت تن، که همه آن‌ها خود واقعی خود را نشان نمی‌دهند، می‌پردازد.

    media/kunena/attachments/1598/TheHatefulEight6.jpg

  • اگر در فیلم‌های تارانتینو یک چیز وجود داشته باشد که بیننده انتظارش را دارد این است که در فیلم هیچ چیز قابل پیش بینی رخ نخواهد داد. غیرقابل پیش بینی بودن مهم‌ترین داشته مشهود در این شاهکار این کارگردان است. مهم نیست که قبلاً چقدر فیلم دیده‌اید یا چقدر با دیالوگ‌های این ژانر آشنا باشید، تارانتینو همیشه چیزی برای غافلگیر ساختن شما دارد و این بیش از یک بار در «هشت نفرت انگیز» رخ می‌دهد. این فیلم ظاهری وسترن گونه دارد، المان‌های نژاد پرستی دوران بعد از جنگ داخلی و عواقب آن را با هم ترکیب می‌کند، صحنه های خشن توام با شوخی سیاه مختص تارانتینو را ارائه می‌دهد و از دیالوگ‌های عجیب و غریب و گاهاً ناغافل هوشمندانه ای برای گره زدن همه چیز به هم استفاده می‌کند. در فیلم یک خیانت، یک معمای پلیسی، و یک تعلیق بسیار غلیظ وجود دارد.

    media/kunena/attachments/1598/TheHatefulEight7.jpg

  • مانند تمام کارهای تارانتینو، اینجا نیز بازیگران انرژی زیادی صرف می‌کنند. بازیگران عالی هستند- ترکیبی از تازه واردها و بازیگرانی که قبلاً با این کارگردان همکاری کرده‌اند. ساموئل ال جکسون در صدر گروه قرار دارد، این ششمین باری است که او با تارانتینو همکاری می‌کند [او تنها در «سگ‌های انباری» و «بیل را بکش ۱»(Kill Bill Volume 1) غایب بوده است]. بازی‌اش در این فیلم عمیق و همراه با بی حرمتی است، البته به حلاوت بازی اش در «پالپ فیکشن»( Pulp Fiction) نمی‌رسد. کرت راسل در بهترین نقش خود در کفش‌های جان وین ظاهر شده است و این دومین همکاری او بعد از بازی در قسمت «ضد مرگ» Grindhouse با تارانتینو است. بروس درن کهنه کار برای فیلم بین‌های قدیمی جذاب است. جنیفر جیسون لی تنها زن فیلم است، البته هیچ کس این اشتباه را نمی‌کند که دیزی را «ضعیفه» خطاب کند. چانینگ تاتوم نقشی کوچک اما به یاد ماندنی فردی که گرچه یکی از هشت نفر نیست را بازی می‌کند اما نباید نادیده گرفته شود.

    media/kunena/attachments/1598/TheHatefulEight8.jpg

  • تارانتینو «هشت نفرت انگیز» را با وسترن‌های وایداسکرین یک دوران قدیمی در ذهن ساخته است. نسخه «رودشو»، که تنها به صورت ۷۰ میلی متری در طول دو هفته اول نمایش فیلم موجود است، نشان دهنده عشق کارگردان به گرفتن نماهای لنداسکیپ و بهترین استفاده از موسیقی دلنشین موریکونه است [که ما را به یاد موسیقی او برای سرجیو لئونه و موسیقی المر برنشتاین برای «هفت دلاور»( The Magnificent Seven) می‌اندازد]. ادیت اکران عمومی «هشت نفرت انگیز» آهنگ سریعتر تنگاترسی دارد و برخی از نماهای گرند ویستا را محدود می‌کند و تنفس را حذف کرده است.

    media/kunena/attachments/1598/TheHatefulEight9.jpg

  • از نظر لحن و رویکرد کلی، «هشت نفرت انگیز» بیشتر به «جانگوی رها شده»( Django Unchained) شبیه است تا به هر یک از فیلم‌های دیگری که تارانتینو ساخته است. با این حال، سطح خشونت و شوخی سیاه فیلم به «پالپ فیکشن» نزدیک‌تر است. و در حالی که هیچ‌یک از فیلم‌های تارانتینو از نظر بی باکی بالاتر از «پست فطرت های لعنتی»( Inglourious Basterds) قرار نمی‌گیرند، اما «هشت نفرت انگیز» به آن نزدیک می‌شود. درست وقتی که فکر می‌کنید می‌دانید که دارید به کجا می‌روید..... احتمالاً دارید اشتباه می‌کنید. هیچ فیلمی در سال ۲۰۱۵ به اندازه این فیلم به من انرژی نداد و گرچه اعتراف می‌کنم که برخی تابوشکنی های فیلم ممکن است برای برخی بیننده ها مناسب نباشد، اما آن‌هایی که از فیلم‌های قبلی تارانتینو لذت برده‌اند امسال را با یک سور به پایان می‌برند.

  • گپی با تارانتینو درباره فیلمش
  • خیلی از کارگردانان حالا و با پیشرفت های تکنولوژی فیلم های خود را به شیوه دیجیتالی و با دوربین های جدید می سازند. اما شما همیشه اصرار دارید که با دوربین های کلاسیک فیلم بسازید. تجربه کار با دوربین 70 میلی متری چطور بود؟

    خب، یک تجربه جدید بود. اما باید بگویم که انتخاب دیگری نداشتم. یعنی هر وقت به این داستان فکر می کردم، این فیلم را در این شکل و این حالت تجسم می کردم و هیچ انتخاب دیگری نداشتم که بخواهم به آن فکر کنم. البته باید بگویم که هرگز کار دیجیتال نخواهم کرد.

    گفت و گو با کوینتین تارانتینو درباره «هشت نفرت انگیز»

    دفعه پیش که با شما مصاحبه کردم، اشاره کردید که یک نسخه از وسترن مهجور مورد علاقه من «سربازان آبی» دارید. هنوز هم این فیلم را تماشا می کنید؟

    این فیلم از فیلم های مورد علاقه من است، اما متاسفانه نسخه ای از فیلم که در اختیار من است، نسخه 16 میلی متری است نه نسخه 35 میلی متری که دوست داشتم در خانه داشته باشم. یکی از پروژه های آینده ام این است که نسخه مناسب 35 میلی متری از این فیلم را تهیه کنم و در سینمای نئوبورلی به اکران بگذارم.

    شما فیلم را در دل محیط طبیعی و در شرایط سخت آب و هوایی ساختید، این حس در تماشاگر ایجاد می شود که انگار شما در حالت مستند کار کرده اید و حس تداوم زمانی در فیلم کاملا حس می شود. چطور به چنین فرمی رسیدید؟

    درواقع ما این کار را در اتاق تدوین انجام دادیم و زمان های مختلف را به هم چسباندیم. این اتفاقی است که در سینما می افتد و تو می توانی صحنه هایی مربوط به روزها و ماه ها و حتی سال های مختلف را به هم بچسبانی که انگار متعاقب هم اتفاق افتاده اند. موضوع این است که تماشاگر این را می داند که این صحنه ها پشت هم نیستند اما یک فیلمساز باید کاری کند که تماشاگر این موضوع را از یاد ببرد و فیلمی را که می بیند، بدون این که دچار ایست و بلوک شود، تماشاکند.

    اما در مورد فضایی که فیلم در آن ساخته شد باید بگویم که برای من مهم بود که فیلم را در فضای واقعی و نه در استودیو بسازیم. این فیلم وابسته به محیط است. ما این همه راه تا کارادو رفتیم تا فیلم را در جایی که باید بسازیم. آب و هوا و برف و سیل و کوه بخشی از کاراکترهای داستان ما هستند. جالب بود که ما هیچ وقت نمی توانستیم هوا را حدس بزنیم و هیچ کدام از پیش بینی های هواشناسی هم آن جا درست از آب در نمی آمد. آن ها حداکثر می توانستند برای دو روز بعد حدس بزنند و حدسشان برای روز سوم حتما غلط از آب در می آمد.

    ما صحنه اول فیلم را در زیر برف آرام و زیبایی فیلمبرداری کردیم که خیلی خوشایند بود اما بعد از روز اول کار برای 20 روز برف نیامد...! در نهایت بعد از دو هفته انتظار کار را از جای دیگر داستان شروع کردیم و بعد هوا به شدت بارانی شد. در نهایت مجبور می شدیم که در هر شرایط آب و هوایی بخش های نیمه کاره مانده قبلی را تکمیل کنیم. این کار خیلی سخت بود اما لذت های خودش را هم داشت. واقعا فکر کنم ارزشش را داشت.

    گفت و گو با کوینتین تارانتینو درباره «هشت نفرت انگیز»

    فیلمنامه پیچش های زیادی داشت و گاه خشونت های غیرمنتظره تماشاگر را غافلگیر می کرد. درواقع این صحنه های خشن ناگهانی گاه آزاردهنده است، اما در کل فیلم حس طنز تلخ دارد...

    این نوع نوشتن من است. یعنی کاری نمی توانم راجع به آن بکنم. می دانم که اغلب اوقات موقع نوشتن نوعی حس طنز سیاه دارم که در نوشته هایم خودش را نشان می دهد. حسی که دارم به نوشته هایم می رسد. واقعا وقتی بخشی از فیلمنامه ها را می نویسم، صدای خنده تماشاگران حاضر در سالن های سینما را می شنوم. این صداهایی که از تماشاگران در ذهنم می شنوم درواقع موسیقی متنی است که زمان نوشتن فیلمنامه گوش می کنم.

    من البته هیچ وقت در طنز استعدادی نداشتم، نمی توان یک لطیفه بسازم و بنویسم و حتی نمی توانم یک لطیفه را خوب تعریف کنم. اما به من گفته اند که فیلم هایم تلخ و عموما طنز خاصی دارند و برخی لحظات واقعا آدم ها را می خندانند. اما خوب «هشت نفرت انگیز» تنها فیلمی بود که در آن برخی صحنه هایی که را که حس می کردم ممکن است حسی از طنز داشته باشد را حذف می کردم. البته الان هم از کاری که کرده ام پشیمان نیستم.

    من مشکلی با زمان فیلم شما ندارم اما تهیه کننده شما چی؟ هری وینشتاین مشکلی با زمان فیلم نداشت؟

    با این یکه نه، او هم قبول داشت که نمی شود زمان این فیلم را کم کرد. او هم تاکید داشت که این فیلم هیچ بخش اضافه ای ندارد. هری هیچ فیلمنامه مرا به اندازه این فیلمنامه نخوانده بود. فکر کنم 10 یا 12 بار این فیلمنامه را خواند ولی هیچ گاه نگفت صحنه ای یا حتی دیالوگی اضافه است و آن را حذف کن. او همراه خوبی است و تا آن جایی که می تواند کمک می کند.

    گفت و گو با کوینتین تارانتینو درباره «هشت نفرت انگیز»

    کار کورتنی هافمن در طراحی لباس هم خارق العاده است. شما در زمان نوشتن فیلمنامه در مورد طراحی لباس هم در ذهن تان یا روی کاغذ الگوسازی می کنید یا همه چیز را به طراح لباس می سپارید؟

    خب من ایده های زیادی در مورد همه چیز دارم. (می خندد) واقعا در مورد چیزهایی که می خواهم، ایده های مشخصی دارم و می دانم که چه چیزی می خواهم. بعضی از چیرهایی که می خواهم را دقیقا در فیلمنامه می آورم. برای مثل در ذهنم گروهبان وارن (ساموئل ال جکسون) را با یک کت ارتشی قدیمی و پیراهن سیاه و دستمال قرمز فرض می کردم. درواقع دلم می خواست که او یک جورایی از لحاظ ظاهر شبیه لی وان کلیف در وسترن های نابش باشد اما رفتارش شبیه ستوان کلمبو باشد. اما مثلا در مورد جان راث کورتنی یک کت بوفالوی جالب تن او کرد که دقیقا چیزی بود که لازم بود. کورتنی ایده های خیلی نابی دارد و واقعا برای کارش ساعت ها فکر می کند. من خیلی جاها او را آزاد می گذارم تا کارش را بکند و البته او هم خیلی اوقات فکر مرا می خواند.

    واقعا نمی توانم بازیگر دیگری را به جز جنیفر جیسون لی در نقش «دیزی» تصور کنم، ما شایع بود که شما برای این نقش بازیگران دیگری را در ذهن داشتید، مثلا اوما ترومن...

    نه، برای این نقش اصلا به اوما ترومن فکر نکرده بودم. می دانید که من هر کاری می کنم تا او در فیلم هایم باشد، اما خیلی راحت بگویم او را در نقش «دیزی» تصور نکرده بودم. حتی او این موضوع را به من گفت که آیا این نقش را برای او نوشته ام و من هم خیلی راحت به او گفتم که نه، تو شبیه این کاراکتر نیستی و این نقش به درد تو نمی خورد. یادم هست که وقتی این جمله را به او گفتم، چشم هایش گشاد شد و بعد با تعجب گفت: «خب نقش عروس هم اصلا شبیه شخصیت واقعی من نیست... این نقشه شبیه هیچ کدام از نقش های دیگرم هم نیست. 

    اما در مورد جنیفر این را بگویم که چند بازیگر برای تست کردن این نقش آمدند ولی این جنیفر بود که نقش را مال خودش کرد. وقتی شروع به روخوانی جملات دیزی کرد، خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم. درواقع این روخوانی باعث شد که بروم و چند فیلم دهه 90 او را تماشا کنم. برای خودم یک جشنواره کوچک از فیلم های جنیفر جیسون لی راه انداختم و مطمئن شدم که او همان بازیگری است که دنبالش می گشتم. دلم می خواست یک بازیگر قدرتمند با یک کاریزما این نقش را بازی کند و حالا فکر می کنم همین اتفاق افتاده است.

    گفت و گو با کوینتین تارانتینو درباره «هشت نفرت انگیز»

    نقشی که او بازی کرد نقش ساده ای نبود...

    دقیقا. او در تمام زمان فیلمبرداری تحت فشار بود. واقعا بازی کردن در دمای زیر صفر با خونی که به تمام بدنت پاشیده شده و گریم خیلی سنگین و لباس های کلفت اصلا کار ساده ای نیست. 

    خیلی از فیلم های تو تم تاریخی دارند یا اشاراتی به تاریخ در آن ها هست. یعنی همیشه در مورد گذشته فیلم ساخته ای. تا به حال به این فکر کرده ای که فیلمی بسازی که داستانش در زمان آینده اتفاق بیافتد؟

    سوال خیلی خوبی پرسیدی. خب واقعا نه، تا حالا نشده که به چنین داستانی فکر کنم. این طور داستان نوشتن یک تفکر انتزاعی و ذهنی پر از فانتزی می خواهد. من هم از داستان سفینه های غول آسا و کهکشان ها و جنگجوها خوشم می آید اما این آن درامی که من دنبالش هستم نیست. نمی دانم در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد اما فکر نمی کنم در نهایت داستانی این گونه بنویسم.

    گفت و گو با کوینتین تارانتینو درباره «هشت نفرت انگیز»

    در دهه های 80 و 90 واژه ای توسط نویسنده ها و منتقدان ساخته شد به اسم «هیچکاکین» که خیلی هم محبوب شد. خیلی از فیلم های آن سال ها را تقلید یا تاثیر گرفتن از هیچکاک می دانستند. حالا فکر می کنی زمانی می رسد که واژه «تارانتینویین» هم به کار گرفته شود؟

    خب این درواقع یک تعریف از من است؛ یک تعریف خیلی خیلی بزرگ. واقعا بگویم که این حرف هیجان زده امی کرد. اما خب از همین الان دلم برای آن آدم هایی که قرا راست فیلم هایشان این گونه خطاب شود می سوزد. می دانم که این افراد باید خیلی کارهای عجیب و غریب کرده باشند و خیلی اذیت شده باشند تا این گونه خطاب شوند. اما گذشته از شوخی وقتی کارم را در سینما شروع کردم، یکی از رویاهایم این بود که سبک مخصوص خودم را داشته باشم که آدم ها در مورد آن حرف بزنند.

    طیف مقابل سبک فیلمسازی شما سینمایی است که با پیشرفت های اخیر شکل گرفته. برای مثال همین تلفن همراهی که دست شماست، می تواند یک دوربین فیلمبرداری باشد که با آن یک فیلم بلند ساخت و به نمایش هم گذاشت. نظر شما در مورد این نوع از سینما چیست؟

    خب این نوع فیلمسازی ربطی به من ندارد. دلم نمی خواهد این گونه فیلم بسازم. اما کارهایی که این افراد می کنند هم سرشار از هوش و خلاقیت است. خب یکی فیلم 70 میلی متری می سازد و آن یکی با آیفون خودش فیلم می سازد. به نظرم این اتفاق که هر کسی می تواند فیلم بسازد؛ یک اتفاق بزرگ است. به نظرم این نوعی دموکراسی را در خودش دارد. این چیزی است که تا حالا نبوده. حالا هر کسی می تواند با یک آیفون داستان خودش را بسازد؛ داستان خود خودش را، اما نگران این هم هستم که ما شیوه معمول فیلم ساختن یعنی با دوربین واقعی و نگاتیو را از یاد ببریم.

    گفت و گو با کوینتین تارانتینو درباره «هشت نفرت انگیز»

    بازیگری هست که با او کار نکرده باشی و دوست داشته باشی در آینده با او کار کنی؟

    بله. قطعا چند نفری هستند. اگر خوب فکر کنم می توانم س ام های زیادی را به شما بگویم. اما در کل اولین اسمی که به نظرم می آید، آل پاچینو است. او یکی از بزرگ ترین بازیگران همه دوران هاست. شاید اصلا فیلمی براساس کاراکتری که دوست دارم او در آن بازی کند بسازم. نفر بعد هم کیت وینسلت است. او هم یکی از بزرگ ترین بازیگران زن دوران ماست که خیلی دوست دارم در فیلمی از من بازی کند.

    پروژه بعدی شما چیست؟ ممکن است «کشتن بیل 3» در راه باشد؟

    نمی دانم. واقعا در این لحظه نمی دانم. اما دوست دارم که باز هم در «کشتن بیل» فیلم بسازم. این فیلمی نیست که از ساختن قسمت های بعدی آن پشیمان شوم.

 و... حاشیه های این اثر

«هشت نفرت انگیز» نه تنها یکی از بهترین آثار کویینتین تارانتینو از نظر منتقدان بوده، بلکه یکی از پر حاشیه ترین ها و شاید پر حاشیه ترین اثر وی هم بوده است.

 وقتی اولین نسخه از فیلمنامه «هشت نفرت انگیز» نوشته شد و آقای کارگردان شروع به پیش تولید اثرش کرد، از طریق کارگزار یکی از بازیگرانی که برای بازی در فیلم در حال مذاکره بود، فیلمنامه در فضای مجازی منتشر شد. پس از آن تارانتینو که به شدت ناراحت شده بود اعلام کرد این یکی از بهترین نوشته هایش بوده و دیگر آن را نمی سازد، بلکه قصد انتشار آن به صورت کتاب را دارد. نتیجه اما با گفتار آقای کارگردان خیلی تفاوت داشت.

او ابتدا جلسات فیلمنامه خوانی منعقد کرد و از تعدادی از شناخته شده ترین بازیگران هالیوود مثل ساموئل ال جکسون خواست در میان هواداران، فیلمنامه را بخوانند. بعد از چند جلسه این کار متوقف شد و کیو تی اعلام کرد با تغییراتی حاضر شده فیلمنامه «هشت نفرت انگیز» را مقابل دوربین ببرد. حتی در زمان ساخت هم حواشی دست از سر تارانتینو بر نمی داشت. از مخفی نگه داشتن نام بازیگران بگیرید تا شایعات مبنی بر حضور جنیفر لاورنس. اما هر طور بود این مقطع هم تمام شد. وقتی دیگر همه منتظر دیدن «هشت نفرت انگیز» روی پرده سینما بودند اظهارات تارانتینو این بار حاشیه ساز شد.

کارگردان سرشناس سینمای جهان از بی رحمی پلیس در نیویورک سخن گفت که با اعتراضات شدید پلیس آمریکا همراه بود. پاتریک لینچ رئیس انجمن پلیس های گشتی نیک خواه، اولین نفری بود که بر ضد حرف های تارانتینو موضع گرفت. پس از آن پلیس لس آنجلس هم از وی حمایت کرد و فیلم جدید تارانتینو را تحریم کرد چندی پیش هم اتحادیه پلیس فیلادلفیا به این تحریم پیوست. کلانتران اورنج کانتی هم به این تحریم پیوسته اند اما دامنه اعتراضات به تارانتینو با روزنامه نیویورک پست وارد فاز بعدی شد. این روزنامه چندی پیش با تیتر بزرگی عکس کارگردان «پالپ فیکشن» و «سگ های انباری» را روی جلد برده است. تیتر این روزنامه :« فقط بگو کویینتین، بگو معذرت می خواهی» است. تارانتینو که اخیر در یک برنامه تلویزیونی گفتگو محور به میزبانی ووپی گولدبرگ حاضر شده بود منتقدان خودش را شبیه «آدم بدهای فیلم های دهه 80» دانست. او همین طور در پاسخ به صحبت های پاتریک لینچ کفت: «تا آنجایی که برای من اهمیت دارد، پاتریک لینچ، با عبارت «ضد پلیس» از من یاد می کند، فقط به این خاطر که نمی توانند با انتقاداتی که من از آنها کردم، کنار بیایند.» کارگردان «جانگوی رها از بند» و «لعنتی های بی آبرو» همین طور ادامه داد: « بعضی از آنها (پلیس)، می گویند از من شگفت زده شده اند و ادعا می کنند که قرار است با من برخوردهای سختی بکنند.... آنها مثل آدم بدهای فیلم های دهه 80 می مانند.»

پنج اتحادیه بزرگ پلیس آمریکا اقدام به تحریم فیلم جدید تارانتینو کردند. آنها در نامه ای به رئیس کمپانی واینستین، هاروی واینستین اعلام کردند 325 هزار عضوشان تحت هیچ شرایطی به اکران جدیدترین فیلم کویینتین تارانتینو نخواهند رفت. اما این برخورد با مقابله فعالان علیه خشونت پلیس رو به رو شد. آنها شب افتتاحیه «هشت نفرت انگیز» در فرش قرمز حاضر شدند و علیه پلیس آمریکا و به نفع کویینتین تارانتینو شعار دادند.

در حالی که دیگر به نظر می رسید همه چیز آرام شده اما نسخه اسکرینر فیلم «هشت نفرت انگیز» در فضای مجازی منتشر شد تا بدشانسی های تارانتینو تکمیل شود. حالا خبر رسیده این موضوع به خاطر ارسال نسخه دی وی دی مخصوص فصل جوایز برای یکی از مدیران استودیوها در هالیوود رخ داده است. این نسخه برای اندرو کسوف یکی از مدیران عامل کمپانی الکون اینترتینمنت ارسال شده بود. شرکتی که سال گذشته یکی از سرمایه گذاران اصلی فیلم «برتری» والی فیستر با بازی جانی دپ و تهیه کنندگی کریستوفر نولان بود. کسوف که کاملا با اف بی آی همکاری می کند گفته اصلا دی وی دی مربوطه به دستش نرسیده و در بین راه اتفاقاتی برایش افتاده. او عنوان می کند به جز همکاری کامل با اف بی آی، شرکتش هم تیم مستقل تبلیغاتی خودش را راه خواهد انداخت تا ببیند چه بر سر دی وی دی هایش آمده.

این نسخه توسط یک گروه هکر با نام HIVE-CM8 در فضای مجازی منتشر شده و گفته می شود در روز اول بیش از 200 هزار بار دانلود شده. CM8 تاکنون 40 فیلم را به صورت دی وی دی اسکرینر آپلود کرده و قرار است در فضای مجازی یک به یک منتشر کند. این هکرها فیلم هایی مثل «بازگشته»، «کرید» و «استیو جابز» را هم در فضای مجازی منتشر کرده اند. تاکنون از این 40 عنوان حدود 20 عنوان منتشر شده است.

 

 


تعداد بازدید از این مطلب: 5141
موضوعات مرتبط: سینمای غرب , ,
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3

پنج شنبه 5 فروردين 1395 ساعت : 11:20 بعد از ظهر | نویسنده : م.م
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

/weblog/file/img/m.jpg
نظری در تاریخ : 1395/8/3/1 - - گفته است :
خیلی خوب بود


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








اطلاعات کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



آخرین مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
درباره ما
تقدیم به عزیز سفرکرده ام (فاطمه) .گرچه ناگهان مراتنها گذاشتی ولی به دیداردوباره ات امیدوارم،درلحظه موعودی که ناگهان میآید. --------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- د رقرونی هم دور وهم نه چندان دور( ایران )باوجود نشیب و فراز های تاریخی بسیارش در بازه های زمانی مکرر،همواره ابرقدرتی احیا شونده و دارای پتانسیل و استعدادبالا برای سیادت برجهان بود .کشورما نه تنها از نقطه نظرقابلیتهای علمی و فرهنگی ،هنری ،ادبی و قدرت نظامی یکی از چندتمدن انگشت شماری بود که حرف اول را دردنیاهای شناخته شده ی آن زمانها میزد، بلکه در دوره هائی طلائی و باشکوه ،قطب معنوی و پرجلال و جبروت جهان اسلام نیز بشمار میرفت . در عصر جدید که قدرت رسانه بمراتب کارآمد تر از قدرت نظامیست باید قابلیتهای بالقوه و اثبات شده ایرانی مسلمان را برای ایجاد رسانه تعالی بخش،درست و کارآمدبه همه یادآوری نمودتا اراده ای عظیم درهنرمندان ما پدید آید درجهت ایجاد (سینمای متعالی)و پدیدآوردن رقیبی متفاوت و معناگرا برای سینمای پوچ ،فاسد و مضمحل غرب و شرق نسیان زده و بالاخص " غول هالیوود"که برکل جهان سیطره یافته است.شاید بپرسید چرا سینما؟...جواب این است : سینما تاثیر بخش ترین رسانه در عالم است و باآن میتوان وجود معنوی انسانها را تعالی دادویا تخریب کرد...و متاسفانه تخریب کاریست که در حال حاضر این رسانه با عمده محصولات خودبه آن همت گماشته است و تک و توک محصولات تعالی بخش آن همیشه در سایه قراردارندو بخوبی دیده نمیشوند چون جذابیت عام ندارندو قادر به رقابت با موج خشونت و برهنه نمایی موجودنیستند. دادن جذابیت و عناصر لذت بخش نوین و امتحان نشده بدون عوامل گناه آلود به محصولات تصویری بگونه ای که بتواند بالذات ناشی از محصولات سخیف و ضد اخلاقی رقابت نماید کاریست بس پیچیده که نیازمند فعالیت خالصانه مغزهای متفکر ومبتکراست و من فکر میکنم این مهم فقط از عهده هنرمندان و متفکران ایرانی برخواهد آمد و شاید روزی که من نباشم محقق گردد...شاید
منو اصلی
موضوعات
لینک دوستان
آرشیو مطالب
نویسندگان
پیوندهای روزانه
دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 193
:: کل نظرات : 70

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 25

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 188
:: باردید دیروز : 59
:: بازدید هفته : 3516
:: بازدید ماه : 25077
:: بازدید سال : 150842
:: بازدید کلی : 654196
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان CINTELROM و آدرس cintelrom.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.